کد مطلب:211853 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

شهادت امام جعفر صادق


حسرت گرفتی باز حصار مدینه را

غم تیره كرده است دیار مدینه را



می سوزد از شرار غم و كی كند خموش

باران اشك نیز، شرار مدینه را



آثار حزن فاطمه و غربت علی

پر كرده است، گوشه كنار مدینه را



از غربت بقیع كه غمخانه ی علی است

گلرنگ خون زدند، حصار مدینه را



داغ عزای حضرت صادق، فكنده باز

با اشك و آه ما، سر و كار مدینه را





[ صفحه 50]





تا خاك ریختند بر اندام آن امام

كردند دفن، دار و ندار مدینه را



گویا نشانده اند بر آن قبر بی چراغ

غم های بی نشانه مزار مدینه را



در خلوت بقیع به جز اشك مهدی اش

شمعی كجا بود، شب تار مدینه را



من، جان نثار مكتب اویم «مدیدم»

دارم از او، امید جوار مدینه را [1] .



زین غصه كه آن شمع حقایق می سوخت

گل جامه دریده و شقایق می سوخت



منصور، زظلم خویشتن راضی بود

كز زهر جفا، امام صادق (علیه السلام)می سوخت



ز داغ حضرت صادق، دلم تنها نمی سوزد

ولی نبود كه از این داغ، جهان فرسان نمی سوزد





[ صفحه 51]





به حال حضرتش سوزد، دل هر سنگ سخت اما

دل منصور دون، بر حال آن مولا نمی سوزد



عجب ناید ز منصور، آن ستم ها بر ولی حق

دل بی مهر او، بر زاده ی زهرا نمی سوزد



ز انگور به زهر آلوده، آخر كرد مسمومش

دل گلچین، به پرپر كردن گل ها نمی سوزد



بود قبر رییس مذهب ما، در بقیع ویران

غمی زین بیش در عالم، دل ما را نمی سوزد



به غیر از پرتو خورشید و نور ماه روز و شب

دگر شمع و چراغی، اندر آن صحرا نمی سوزد



مهی كز نور علمش، عالم علم است، نورانی

چرا بر تربتش شمعی، درین شب ها نمی سوزد



جهانی گردید و ناله «موید» زین عزا لیكن

ولی همچون دل فرزند او، موسی نمی سوزد [2] .





[ صفحه 52]




[1] نغمه هاي ولايت، ص 220.

[2] نغمه هاي ولايت، ص 214.